توجیه عقلی نهضت سیدالشّهداء(ع)
در گذشته مطلبی دربارهی نهضت و قیام حضرت سیدالشهداء(ع) عرض شد. امروز هم در ادامهی همان مطلب عرض میشود. كه بسیاری از مردم به حقیقت انسان توجّه ندارند، و انسان را خوب نمیشناسند و نمیدانند حیات حقیقی انسان چیست؟ و نمیدانند موقعیت دین در عالم چگونه است. و امام را تا حدّ ممكن نمیشناسند، وظیفهی امام را نسبت به دین نمیدانند. گاهی در اثر این ندانستنها در برخی از اذهان، شبههای پیدا میشود. و آن را به زبان میآورند و میپرسند و بعضی آن را در دل دارند اگرچه به زبان نمیآورند.
آن شبهه این است كه حضرت سیدالشهداء(ع) بر اساس اعتقاد ما از حوادث آینده باخبر بود. و میدانست در قیام علیه قدرت حاكم، كشته شدن مسلّم است. آنحضرت در ضمن خطابهها و سخنانش بارها این مطلب را تذكّر میداد. و در عین حال، عالماً و عامداً به این نهضت دست زد. و هم خود را به كشتن داد و هم زنان و كودكانش را به اسارت انداخت! این كار، علاوه بر این كه از نظر عقل، قابل توجیه نیست! با نظر قرآن نیز مخالفت دارد زیرا قرآن میفرماید:
«…لا تُلْقُوا بِأیدِیكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ…»؛[١]
«…خود را به دست خود به هلاكت نیفكنید…».
این شبهه در برخی از ذهنها، خواه ناخواه، راه مییابد. در پاسخ میگوییم: منشأ پیدایش این شبهه، نشناختن حقیقت انسان و پی نبردن به حیات حقیقی انسان است. البتّه كسی كه برای انسان معنایی جز این نمیداند. كه موجود دو پایی است و یك سلسله شهوات و تمایلاتی در درون خود دارد. و حیات و زندگیاش نیز همین است كه نَفَس بكشد و برای اشباع آن شهوات و تمایلات تلاش كند و دیگر هیچ!!
آن شبهه این است كه حضرت سیدالشهداء(ع) بر اساس اعتقاد ما از حوادث آینده باخبر بود. و میدانست در قیام علیه قدرت حاكم، كشته شدن مسلّم است. آنحضرت در ضمن خطابهها و سخنانش بارها این مطلب را تذكّر میداد. و در عین حال، عالماً و عامداً به این نهضت دست زد. و هم خود را به كشتن داد و هم زنان و كودكانش را به اسارت انداخت! این كار، علاوه بر این كه از نظر عقل، قابل توجیه نیست! با نظر قرآن نیز مخالفت دارد زیرا قرآن میفرماید:
«…لا تُلْقُوا بِأیدِیكُمْ إلَى التَّهْلُكَةِ…»؛[١]
«…خود را به دست خود به هلاكت نیفكنید…».
این شبهه در برخی از ذهنها، خواه ناخواه، راه مییابد. در پاسخ میگوییم: منشأ پیدایش این شبهه، نشناختن حقیقت انسان و پی نبردن به حیات حقیقی انسان است. البتّه كسی كه برای انسان معنایی جز این نمیداند. كه موجود دو پایی است و یك سلسله شهوات و تمایلاتی در درون خود دارد. و حیات و زندگیاش نیز همین است كه نَفَس بكشد و برای اشباع آن شهوات و تمایلات تلاش كند و دیگر هیچ!!
معرّفی انسان در مكتب انبیا(ع)
البتّه انسان به این معنا، پیوسته از مرگ در هراس است و به هیچ وجه حاضر نمیشود زندگی به این معنا را از دست بدهد. امّا اگر انسان را آنگونه كه در مكتب انبیا و مردان آسمانی(ع) معرّفی شده است بشناسیم؛ او علاوه بر این بُعد جسمانی دارای یك بُعد روحی و معنوی است كه با نفخهی الهی پدید آمده است و در این عالم مانند محصّلی، به تحصیل معارف خاصّی اشتغال دارد و پس از پایان دوران تحصیلش از گذرگاه مرگ به عالم وسیع دیگری انتقال پیدا كرده و آنجا با سرمایهای كه از دنیا به دست آورده، به حیات و زندگی اصلیش ادامه میدهد.
بدیهی است كه انسانِ این چنین نه تنها از مرگ هراسی ندارد بلكه مرگ را راهِ عبور به آن حیات ابدی میداند و برای نیل به آن، روز شماری میكند و چون تنها عامل سعادت جاودانی پس از مرگ را عمل به دین خدا شناخته است؛ لذا برای حفظ آن عامل سعادت، از همه چیز خود میگذرد و حیات موقّت دنیوی را فدای حیات جاودان اخروی میكند و بر اساس همین حُكم عقلِ واقعبین برای به دست آوردن حیات باقی از حیات فانی میگذرد.
بدیهی است كه انسانِ این چنین نه تنها از مرگ هراسی ندارد بلكه مرگ را راهِ عبور به آن حیات ابدی میداند و برای نیل به آن، روز شماری میكند و چون تنها عامل سعادت جاودانی پس از مرگ را عمل به دین خدا شناخته است؛ لذا برای حفظ آن عامل سعادت، از همه چیز خود میگذرد و حیات موقّت دنیوی را فدای حیات جاودان اخروی میكند و بر اساس همین حُكم عقلِ واقعبین برای به دست آوردن حیات باقی از حیات فانی میگذرد.
ضرورت تحكیم بنیهی اعتقادی همگان به ویژه جوانان
پس آنچه پیش از همه چیز لازم است، تحصیل اعتقاد به حیات ابدی پس از مرگ است كه مَعَالاَسَف در مردم ما مخصوصاً اكثریت نسل جوان ما آن گونه كه باید، در جان ننشسته است! و از این رو مسألهی شهادت در راه حفظ دین، از نظر آن گروه مردم، مخالف حكم عقل است. لازم است به جوانان محترم تذكّر داده شود كه عزیزان! تا فرصت جوانی از دست نرفته است در تحكیم اصول عقاید دینی خود بكوشید. مخصوصاً در اعتقاد به حیات پس از مرگ، اهتمام بیشتری داشته باشید. از تحقیقات ارزندهی بزرگان دین استفاده كنید. كتابهایی را كه در این زمینه نوشته شده و كتابهایی را كه زندگی انسانهای مؤمن را نشان میدهند، مطالعه كنید. گذشته از انبیا و امامان(ع) بسیاری از مردان و زنان باایمان را میبینیم كه بر اساس ایمان به قیامت و اعتقاد به حیات پس از مرگ. چه فداكاریهای عجیب و حیرتانگیزی از خود نشان دادهاند. خداوند حكیم در سورهی تحریم، ایمان اعجابآور یك زن را بیان میكند. او را برای اهل ایمان الگو معرّفی مینماید. آن زن، آسیه همسر فرعون است. زنی كه در محیط كفر و بیایمانی زندگی میكند و تحت سیطرهی مردی است كه نه تنها به خدا ایمان ندارد بلكه داد «انا ربّكم الاعلی» میزند. و خود را خدای بزرگ مردم معرّفی میكند!
در چنین فضای ظلمانی و تاریكی، نور ایمان به قلب این زن تابید و دعوت حضرت موسی(ع) را پذیرفت و در گروه موحّدین راستین در آمد و بدون هر گونه پرده پوشی، ایمان قلبی خود را اظهار كرد و خشم فرعون و شكنجههای دَدْمنشانهی او را به جان خرید! خداوند در قرآن از فرعون به «ذِی الْاَوْتاد» تعبیر كرده و در سورهی فجر كه از جبّاران گذشتهی تاریخ سخن به میان آورده است میفرماید:
«وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْاَوْتادِ»؛[٢]
«و فرعون صاحب میخها».
«اوتاد» جمع «وَتَد» است و وَتَد یعنی میخ. اگر چه مفسّران در معنای این كلمه وجوه مختلفی را ذكر كردهاند. ولی آنچه كه مشهور است این است كه فرعون از جمله شكنجههایی كه دربارهی افراد مورد خشم خویش اعمال میكرد این بود كه او را روی زمین یا روی تختهای میخواباندند و بعد دستها و پاهای او را با میخهای آهنین به زمین یا تخته میكوبیدند و سنگ بزرگی روی سینهی او میگذاشتند تا بمیرد.[٣] حال بیندیشید؛ چه ایمان محكمی در جان آسیه نشسته بوده كه چنین شكنجهی طاقتفرسایی را تحمّل كرده و دست از ایمان خود بر نداشته است؟!
البتّه ممكن است انسانی از شدّت فقر و بینوایی یا سبب دیگری از زندگی سیر شده باشد و خود را به كام مرگ بیفكند. امّا همسر فرعون در یك محیط كاملاً اشرافی و از هر جهت غرق در رفاه، زندگی میكند و تمام آنچه را كه یك زن در آرزوی آن است، او دارد و از هیچ جهت كمبودی ندارد بنابراین دست برداشتن از چنین زندگی كاملاً مرفّه از یك سو و از سوی دیگر تن دادن به آن چنان شكنجهی طاقتفرسا چه علّتی داشته است؟! آیا جز ایمان محكم به خدا و اعتقاد و یقین به حیات ابدی پس از مرگ و رسیدن به سعادت پایانناپذیر در دارالبقاء میتواند چیز دیگری علّت باشد؟! بیجهت نیست كه خدا او را برای صاحبان ایمان، ضربالمثل قرار داده و فرموده است:
«وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأتَ فِرْعَوْنَ إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَكَ بَیتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»؛[٤]
«خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زده است، در آن موقع كه به خدا ای پروردگار من! برای من در جوار خودت در بهشت خانهای بنا كن و مرا از فرعون و كارهایش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر نجات ده».
«وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْاَوْتادِ»؛[٢]
«و فرعون صاحب میخها».
«اوتاد» جمع «وَتَد» است و وَتَد یعنی میخ. اگر چه مفسّران در معنای این كلمه وجوه مختلفی را ذكر كردهاند. ولی آنچه كه مشهور است این است كه فرعون از جمله شكنجههایی كه دربارهی افراد مورد خشم خویش اعمال میكرد این بود كه او را روی زمین یا روی تختهای میخواباندند و بعد دستها و پاهای او را با میخهای آهنین به زمین یا تخته میكوبیدند و سنگ بزرگی روی سینهی او میگذاشتند تا بمیرد.[٣] حال بیندیشید؛ چه ایمان محكمی در جان آسیه نشسته بوده كه چنین شكنجهی طاقتفرسایی را تحمّل كرده و دست از ایمان خود بر نداشته است؟!
البتّه ممكن است انسانی از شدّت فقر و بینوایی یا سبب دیگری از زندگی سیر شده باشد و خود را به كام مرگ بیفكند. امّا همسر فرعون در یك محیط كاملاً اشرافی و از هر جهت غرق در رفاه، زندگی میكند و تمام آنچه را كه یك زن در آرزوی آن است، او دارد و از هیچ جهت كمبودی ندارد بنابراین دست برداشتن از چنین زندگی كاملاً مرفّه از یك سو و از سوی دیگر تن دادن به آن چنان شكنجهی طاقتفرسا چه علّتی داشته است؟! آیا جز ایمان محكم به خدا و اعتقاد و یقین به حیات ابدی پس از مرگ و رسیدن به سعادت پایانناپذیر در دارالبقاء میتواند چیز دیگری علّت باشد؟! بیجهت نیست كه خدا او را برای صاحبان ایمان، ضربالمثل قرار داده و فرموده است:
«وَ ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأتَ فِرْعَوْنَ إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَكَ بَیتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»؛[٤]
«خداوند برای مؤمنان، همسر فرعون را مثل زده است، در آن موقع كه به خدا ای پروردگار من! برای من در جوار خودت در بهشت خانهای بنا كن و مرا از فرعون و كارهایش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر نجات ده».
اعتقاد محكم آسیه به حیات ابدی
دقّت بفرمایید كه خداوند روی كدام قسمت از گفتار آن زن باایمان تكیه كرده است و آن را عامل اصلی گذشت از زندگی غرق در رفاه دنیا و تحمّل آن شكنجههای وحشتناك فرعون بیایمان نشان میدهد. این جمله كه میفرماید:
«إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَكَ بَیتاً فِی الْجَنَّةِ»؛
حالِ آن زن را به یاد آور كه گفت: ای خدای من! از تو میخواهم كه در جوار خودت، در بهشت برای من خانهای بنا كنی. یعنی عامل اصلی برای این فداكاری اعجابانگیز همسر فرعون؛ اعتقاد وی به بهشت و حیات ابدی پس از مرگ بوده است.
نمونهی دیگری كه قرآن از مؤمنان واقعی ارائه میكند در داستان اصحاب اخدود است كه در سورهی بروج آمده است:
«قُتِلَ أصْحابُ الْاُخْدُودِ * النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ *… لْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»؛[٥]
«مرگ و عذاب بر شكنجهگران صاحب گودال [آتش] باد. آن گودالهای پر از آتش شعلهور؛ آنها كه در كنار آن [گودالهای آتش] مینشستند و به شكنجهها كه دربارهی مؤمنان اِعمال میشد، تماشا میكردند و هیچ جرمی از آنها سراغ نداشتند جز اینكه آنها به خداوند عزیز حمید، ایمان آورده بودند»!
«إذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِنْدَكَ بَیتاً فِی الْجَنَّةِ»؛
حالِ آن زن را به یاد آور كه گفت: ای خدای من! از تو میخواهم كه در جوار خودت، در بهشت برای من خانهای بنا كنی. یعنی عامل اصلی برای این فداكاری اعجابانگیز همسر فرعون؛ اعتقاد وی به بهشت و حیات ابدی پس از مرگ بوده است.
نمونهی دیگری كه قرآن از مؤمنان واقعی ارائه میكند در داستان اصحاب اخدود است كه در سورهی بروج آمده است:
«قُتِلَ أصْحابُ الْاُخْدُودِ * النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ *… لْعَزِیزِ الْحَمِیدِ»؛[٥]
«مرگ و عذاب بر شكنجهگران صاحب گودال [آتش] باد. آن گودالهای پر از آتش شعلهور؛ آنها كه در كنار آن [گودالهای آتش] مینشستند و به شكنجهها كه دربارهی مؤمنان اِعمال میشد، تماشا میكردند و هیچ جرمی از آنها سراغ نداشتند جز اینكه آنها به خداوند عزیز حمید، ایمان آورده بودند»!
نمونهای از پایداری مؤمنان راستین
در تفسیر آمده است: یكی از پادشاهان یمن به نام ذونواس. (كه یك یهودی متعصّب بود و میخواست همه را به دین یهود در آورد.) شنید در نجران گروهی زندگی میكنند كه به حضرت مسیح(ع) ایمان دارند. لشكر كشید و به آنجا رفت و از مردم خواست كه از ایمان به حضرت مسیح(ع) دست بردارند و به دین یهود در آیند. آنها نپذیرفتند. دستور داد گودال یا گودالهایی وسیع و عمیق كندند. در آنها هیزم ریختند و آتش افروختند و شاید در هیزمها موادّ آتشزایی نیز به كار بردندتا آتش شعلهورتر و دامنهدارتر بشود و به زودی خاموش نشود كه خدا میفرماید:
«النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ»؛
آنگاه گروهی از مؤمنان به دین مسیح(ع) را زندهزنده در آتش سوزاندند و گروهی را با شمشیر قطعهقطعه كردند. تا آنجا كه تعداد مقتولین به شمشیر و سوختگان به آتش به بیست هزار نفر رسید! در روایتی این جریان نیز نقل شده است كه وقتی مؤمنان را كنار گودال آتش آوردند؛ ندا دادند: هر كس آیین ما را نمیپذیرد باید خودش را در این گودال آتش بیفكند! و عجیب اینكه آنها برای رفتن به آتش از یكدیگر سبقت میگرفتند!! در این میان زنی آمد و در حالی كه طفل یك ماههای در بغل داشت رو به گودال آتش رفت. همین كه نزدیك آتش رسید، عطوفت مادری در وجودش به هیجان آمد و مكثی كرد. ناگهان طفل به زبان آمد و گفت:
«اِقْتَحِمِی یا اُمّاه اِنَّ هذا وَ اللهِ فِی اللهِ قَلیلٌ»؛[٦]
«مادر! نترس و برو؛ به خدا قسم این [اقدام تو] در راه خدا اندك است».
مادر و بچّه هر دو میان آتش رفتند!! این نوزاد از جمله كودكانی است كه سخن گفته است. آری این نیز نمونهای از آثار اعتقاد یقینی به حیات ابدی پس از مرگ است.
«النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ»؛
آنگاه گروهی از مؤمنان به دین مسیح(ع) را زندهزنده در آتش سوزاندند و گروهی را با شمشیر قطعهقطعه كردند. تا آنجا كه تعداد مقتولین به شمشیر و سوختگان به آتش به بیست هزار نفر رسید! در روایتی این جریان نیز نقل شده است كه وقتی مؤمنان را كنار گودال آتش آوردند؛ ندا دادند: هر كس آیین ما را نمیپذیرد باید خودش را در این گودال آتش بیفكند! و عجیب اینكه آنها برای رفتن به آتش از یكدیگر سبقت میگرفتند!! در این میان زنی آمد و در حالی كه طفل یك ماههای در بغل داشت رو به گودال آتش رفت. همین كه نزدیك آتش رسید، عطوفت مادری در وجودش به هیجان آمد و مكثی كرد. ناگهان طفل به زبان آمد و گفت:
«اِقْتَحِمِی یا اُمّاه اِنَّ هذا وَ اللهِ فِی اللهِ قَلیلٌ»؛[٦]
«مادر! نترس و برو؛ به خدا قسم این [اقدام تو] در راه خدا اندك است».
مادر و بچّه هر دو میان آتش رفتند!! این نوزاد از جمله كودكانی است كه سخن گفته است. آری این نیز نمونهای از آثار اعتقاد یقینی به حیات ابدی پس از مرگ است.
خودآزمایی
١- منشأ پیدایش شبهات درباره قیام امام حسین(ع) چیست؟
٢- به چه علتی، آسیه همسر فرعون از زندگی كاملاً مرفّه دست برداشت؟ و تن به آن چنان شكنجههای طاقتفرسایی داد؟
٣- نمونهی دیگری(به جز همسر فرعون) كه قرآن از مؤمنان واقعی ارائه میكند، را بیان کنید.
٢- به چه علتی، آسیه همسر فرعون از زندگی كاملاً مرفّه دست برداشت؟ و تن به آن چنان شكنجههای طاقتفرسایی داد؟
٣- نمونهی دیگری(به جز همسر فرعون) كه قرآن از مؤمنان واقعی ارائه میكند، را بیان کنید.
پینوشتها
[١]. سورهی بقره، آیهی ۱۹۵.
[٢]. سورهی فجر، آیهی ۱۰.
[٣]. تفسیر مجمع البیان، سورهی فجر.
[٤]. سورهی تحریم، آیهی ۱۰.
[٥]. سورهی بروج، آیات ۴ تا ۸.
[٦]. تفسیر مجمع البیان و تفسیر نورالثقلین، سورهی بروج.
[٢]. سورهی فجر، آیهی ۱۰.
[٣]. تفسیر مجمع البیان، سورهی فجر.
[٤]. سورهی تحریم، آیهی ۱۰.
[٥]. سورهی بروج، آیات ۴ تا ۸.
[٦]. تفسیر مجمع البیان و تفسیر نورالثقلین، سورهی بروج.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی
ارسال پاسخ