فقط برای خدا بود و اصلاً دوست نداشت کسی متوجه شود

شهید مصطفی احمدی روشن
تولد: 17 شهریور 1358
نام پدر: رحیم
محل تولد: همدان
فرزند: یک پسر(علی)
شهادت: 21 دی ماه 1390
محل شهادت: تهران
نحوه شهادت: ترور با بمب مغناطیسی در خودرو
سمت هنگام شهادت: معاون بازرگانی سایت نطنز

فقط برای خدا بود و اصلاً دوست نداشت کسی متوجه شود

تولد از زبان مادر:

شهید مصطفی احمدی روشن 17 شهریور 1358 در همدان به دنیا آمد، مادر شهید احمدی روشن می‌گوید: مصطفی جثه کوچکی داشت. می‌ترسیدم از جا بلندش کنم. ولی چشم‌هایش نافذ بود. در بیمارستان اسمش را گذاشته بودند پسر کاکل به سر.

مصطفی دی ماه 1358 به دنیا آمد. سر اذان ظهر، پنجشنبه بیستم صفر. آقا رحیم چهار ماه شناسنامه‌اش را زودتر گرفت که متولد نیمه اول سال باشد و یک سال زودتر برود مدرسه. مصطفی شد متولد 17  شهریور 1358 . آن وقت‌ها برای شناسنامه سخت نمی‌گرفتند. تولد و شهادت مصطفی هر دو در ماه صفر بود. بچه اولم دختر بود. خانواده آقا رحیم یک خورده پسر دوست هستند. با تولد مصطفی موقعیت من در خانواده آن‌ها خیلی بهتر شد. وقتی بچه را در بیمارستان به آقا رحیم نشان دادند، هم وزنش خرما یا شکلات خرید، تقسیم کرد. گفت: «مولودی که روز پنجشنبه به دنیا بیاد، مولود خیلی مبارکیه. هم وزنش باید شیرینی تقسیم کرد.»

مصطفی جثه کوچکی داشت. می‌ترسیدم از جا بلندش کنم. ولی چشم‌هایش نافذ بود. در بیمارستان اسمش را گذاشته بودند پسر کاکل به سر. اسم مصطفی را مادر آقا رحیم پیشنهاد داد، ما هم پذیرفتیم. هفتمین شب تولدش خیلی بدحال شد. رنگ و رویش پرید، دهانش کلید شد. ترسیدم بمیرد. با اینکه بچه دومم بود، دست و پایم را گم کردم. نمی‌دانم مادربزرگش چه داد و چه کارش کرد تا جمع و جور شد و حالش رو به بهبودی گذاشت. آن شب خیلی گریه کردم. برادرم که با مادر آمده بود، گفت: «زشته، خجالت نمی‌کشی؟ این همه تظاهرات برای این بچه فسقلی؟ خنده داره»

 

تحصیلات:

دبستان مینو در شهر همدان میزبان دوره تحصیلات ابتدایی و مدرسه راهنمائی خیام محمل گذراندن دوران راهنمائی مصطفی بود. تیزهوشی و استعداد بالای مصطفی باعث شده بود که علیرغم شب امتحانی بودن و کم درس خواندن در طول سال همیشه نمرات معدل بالایی داشته باشد.
در سال 1377 وارد دانشگاه صنعتی شریف شد و تحصیلات خود را در رشته مهندسی شیمی آغاز کرد.

در سال 1381 در رشته مهندسی شیمی موفق به دریافت مدرک کارشناسی شد و در همین رشته در مقطع کارشناسی ارشد ادامه تحصیل داد و پس از آن وارد مرحله دکترای رشته نانو بیوتکنولوژی شد.

در دوران تحصیل در دانشگاه در پروژه ساخت غشاهای پلیمری برای جداسازی گازها که برای اولین‌بار در کشور اجرا شد، همکاری داشت و چندین مقاله ISI به زبان‌های انگلیسی و فارسی در مجلات معتبر علمی جهان به چاپ رساند.

مسئولیت ها و مجاهدت های شاخص شهید:
1- فعالیت در پروژه ساخت غشاهای پلیمری (در دوران دانشجوئی) که بعدها منجر به تاسیس شرکت بزرگی در این زمینه گردید.
2- حضور در سپاه قدس با نیت مبارزه برای ریشه کنی غده سرطانی منطقه اسرائیل غاصب
3- فعالیت روی موشک های دست ساز (برای انتقال تکنولوژی آسان به مبارزین فلسطینی)
4- حضور و فعالیت موثر کارشناسی در راه اندازی سایت غنی سازی نطنز (از سال 1383)
5- عامل موثر و کلیدی در دستیابی جمهوری اسلامی ایران به غنی سازی اورانیوم 5/3 % (سه و نیم درصد) (در سال 1385)
6- عامل موثر و کلیدی در دستیابی جمهوری اسلامی ایران به غنی سازی اورانیوم 20 % (در سال 1388)
7- مدیریت و راهبری پروژه کشف، خنثی سازی و دفع ویروس استاکس نت، خطرناکترین بدافزار سایبری دنیا و آغازگر نسل جدیدی از جنگ سایبری.
8- مسئولیت اجرائی ستاد تدابیر ویژه سازمان انرژی اتمی (تامین و بومی سازی دهها کالای بسیار پیچیده و حساس صنعت هسته ای برای اولین بار در کشور).
9- معاونت بازرگانی سایت غنی سازی نطنز و تامین اقلام و تجهیزات صنعت غنی سازی علیرغم اعمال شدیدترین و خردکننده ترین تحریم ها علیه صنعت هسته ای جمهوری اسلامی ایران توسط استکبار جهانی.
10- مدیریت فناوری در حوزه هسته ای

شهید روشن از زبان همسر:

خیلی مخلص بود. از مهم ترین ویژگی اش همین بود که می توانستی بفهمی هفت جلد از فلان کتاب را خونده یا فلان کار را کرده. هر کاری که می کرد، فقط برای خدا بود و اصلاً دوست نداشت کسی متوجه شود، حتی من که همسرش بودم.
* علاقه شدید به امام زمان (عج) داشت. علاقه فوق العاده زیاد. ما مشکلمان این است که فکر می کنیم امام زمان قراره است ده سال، بیست سال، ۵۰سال دیگر بیاید. انگار هنوز باور نکردیم امام زمانمان را، اما مصطفی این طور نبود. این عشق شدیدش به امام زمان باعث می شد که با انگیزه و فشرده کار کند و سختی ها را تحمل کند. دعای فرج را هم خیلی دوست داشت. خیلی مهم فکر می کرد، خیلی زیاد. یکی از ویژگی هایش هم همین فکر کرده بود.
* مصطفی هیچ وقت تک بعدی نبود. نمی گفت فقط درس یا فقط یک چیز خاص. خیلی ابعاد زیادی داشت. به همه چیز با هم توجه داشت. به خاطر همین هم بود که هیچ وقت دل زده نمی شد. آخر آدم های تک بعدی خلاصه تو یک ای خسته و دل زده می شوند، اما مصطفی با این همه ابعادی که داشت و یاد من تازه الان دارم خیلی هایشان را درک می کنم و با عشقی که به امام زمان داشت، هرگز خسته نمی شد. همیشه با انگیزه مشغول بود.

همیشه به فکر نابودی امریکا و اسرائیل بود

خیلی به مصطفی اصرار کردم از سازمان بیرون بیاید. می دانستیم که بالاخره یک بلایی سر مصطفی می آورند، ولی فکر مصطفی چیز دیگری بود و همیشه می گفت باید کاری کنیم که امریکا و اسرائیل نابود شوند. می گفت اگر ما نباشیم، چه کسی این کار را انجام دهد؟ مصطفی ارزش خودش را خوب می دانست.
خیلی به پدر و مادرش علاقه داشت و همیشه می گفت: دوست دارد آن قدر کار کند که پدرش دیگر کار نکند. پدر مصطفی، راننده مینی بوس بود، یعنی از فقیرترین اقشار جامعه.

وصیت نامه:

بسم الله الرحمن الرحیم

الهی انت کما احب واجعلنی کما تحب
الهی هب لی کمال انقطاع الیک

سلام و درود خداوند بر ارواح پاک حضرت محمد (ص) و آل محمد و درود و سلام ما و خدا به مولا و آقای عالم حضرت بقیه‌الله(عج)؛ شهادت می‌دهم که خداوند یگانه است و محمد(ص) خاتم رسولان و برترین بنده خداست و امیر المومنین علی مرتضی(ع) برادر و وصی او بود و فرزندان معصوم مولا، امامان پس از او هستند و تا قیامت امامت در خاندان پاک محمد (ص) قرار دارد و لاغیر “و رضیت بذلک”.

خداوندا دو چیز را لااقل از اختیار انسان خارج کردی و آن اولی مرگ و دومی تولد است که انسان به اندازه ذره‌ای در آن دخالت ندارد. ابتدا خدا را شاکرم که به من نعمت وجود را عطا کرد و پس بر آن شاکرم که در موجودات از جمله موجوداتی هستم که حرکت می‌کنند.

در میان این موجودات مرا انسان خلق کردی و در میان انسان‌ها مرا عاقل خلق کردی و در میان عاقل‌ها مرا یکتاپرست خلق کردی، در میان یکتاپرستان مرا مسلمان آفریدی و در میان مسلمانان شیعه و در میان شیعیان شیعه‌ی اثنی عشری آفریدی و ای کاش در میان این شیعه‌ها مرا از ذریه‌ی زهرا خلق می‌کردی و در میان آن‌ها از جمله کسانی بودم که مادر و پدرم هر دو سید می‌بودند.

خداوندا باز هم بگویم به من چه دادی؟ چرا؟! مگر من با آن بچه مسیحی و بچه یهودی و آن کافر چه فرقی داشتم…، خدایا چه دادی که شکرش را به‌جا آوردم؟

و شاید «علی جان»!

به یمن والدینی خوب و عشاق/ مرا عبد و غلامت آفریدند

خدایا!
بهشت را بهشته‌ام/ بهشت من علی بود

خدایا! اگر روزی آمد که محبت علی را از من گرفتی جان من در بدنم نباشد. خدایا حال می‌دانم که علی چرا چیزی را جز دل چاه برای درد دل انتخاب نکرد. خیلی چیزها را نمی‌توان به هیچ‌کس گفت؛‌ خدایا جان آن امام زمان را سالم بدار که او امید شیعه است. در طول 1400 سال شیعه را کشتند به خاطر مولایشان به خاطر یک کلام “عشق چهارده تن” چرا؟!